Auto Forwarding .......
بیاتا قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه زیکدیگر نمانیم
بیا تا مهربانی پیشه سازیم به مشتی زرق و برق خود را نبازیم
چه آمد بر سر اقوام و خویشان که گردید جمعشان این طور پریشان
چرا فامیلها از هم جدایند چرا دوستان رفیقان بی وفایند
چرا خواهر ز خواهر می گریزد برادر با برادر می ستیزد
چرا دختر ز مادر ننگ دارد پدر با بچه هایش جنگ دارد
نبینیم خنده ای بر روی لبها نه روز آرامشی داریم نه شبها
نه کس را لحظه ای اسوده بینی به صد کار جمله را آلوده بینی
نه پولدار را زپولش لذتی است نه نادار را به جایی عزتی است
نه آسایش نه آرامش نه راحت همه مشتاق یک آن استراحت
نبینی یک نفر را که کسل نیست پر است دلها و جای درد دل نیست
همه درگیر نوعی اضطرابند چو نفرین گشته دائم در عذابند
به خود آیید عزیزان راه کج شد از این رو زندگانیها فلج شد
چو مردم را عوض شد زندگانی شده این زندگانی زنده مانی
همه چیز هست و روز خوش نبینیم مدام سر در گریبان می نشینیم
به ظاهر خانه ها مان کاخ شاه است درونش یک جهان اندوه و آه است
در و دیوار ها کاشی و سنگ است ولی هر خانه یک میدان جنک است
تمام خیرو برکتها بر افتاد طبیعت با شما مردم در افتاد
چرا این گونه شد؟ از من کنید گوش شده مهر محبتها فراموش
دگر از بذل و بخشش ها اثر نیست ز انصاف و مروتها خبر نیست
شده نایاب صفا و مهربانی تعارفها همه سرد و زبانی
عموجان،خاله جان دیگر نگوییم برای مرگ هم در آرزوییم
یکی حج میرود سالی دو سه بار کنارش خواهرش نادار و ناچار
یکی با سود پولهای نزولی رود مکه به امید قبولی
یکی از کربلاو شام گوید برای فخر بر اقوام گوید
یکی نازد به ماشین و به باغش یکی باد تکبر در دماغش
یکی انگار از بینی فیل است زبس خود خواه و مغرور و بخیل است
یکی وقتی به ماشینش سوار است فقط مثل بتی از زهرمار است
چنان در غبغبش باد غرور است که گویی از نژاد سلم و تور است
تمام کارها گشته ریایی نجابت شد عوض با بی حیایی
بزرگترها ندارند احترامی به محتاجان نداریم اهتمامی
همه چسبیده جیب و کار خود را به فکرند تا ببندند بار خود را
کسی را با کسی کاری نباشد اگر باری بود یاری نباشد
فقط دنبال نفع و کار خویشند به فکر گرمی بازار خویشند
نه در فکر حلال و نه حرامند همه دارند ولی نعمت زوالند
برای پول ، در آرند چشم هم را به هر گندی نمایند پر شکم را
زبس حرص و طمع در سینه دارند مدام با هم چو دشمن کینه دارند
شرف را مثل کالا می فروشند برادرها برادر را بدوشند
هنوز بابا نمرده سر دماغ است سر میراث ، دعوا داغ داغ است
همه در عالمی دیگر بگردند عبوس و مسخ و بی احساس و سردند
چنین مردم دگر خیری نبینند اگر قارون شوند ، باز هم همینند
خلاصه دوستان دانید چه کاریم همگی بر خر شیطان سواریم
بیا تا راه دیگر پیش گیریم سراغ از اصل و ذات خویش گیریم
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم غرور و کینه را از خود برانیم
بیا تا دست یکدیگر بگیریم ضمانت نیست تا فردا نمیریم